بسم الله الرحمن الرحیم

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم...وتنهایی من شبیخون حجم توراپیش بینی نمی کردو خاصیت عشق این است

بسم الله الرحمن الرحیم

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم...وتنهایی من شبیخون حجم توراپیش بینی نمی کردو خاصیت عشق این است

باران

وای باران

               باران

شیشۀ پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

من درون قفس سرد اتا قم دلتنگ

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران

             باران

آسمان سربی رنگ

                      پر مرغان نگاهم بشکست

پیراهن پرسه ها

 

تمام کوچه ها

بن بست بی ترانه ای ست

که تا پای پنجرۀ ناگشودۀتو

                                          ادامه می یابد

و من که آوازهایم

آغشته به عطر نام توست

جز چراغ روشن چشمانت

پلکبر خوریشدتمم خطره ها

فروبسته ام

می آیم

و تک ضربه های ناهماهنگ واژه هایم

در هیاهوی سرگیجه آور کلون ها

گم می شود

می آیم و می دانم که تو

عطر گل شب بو را

بر پیراهن پرسه های من

نخواهی بویید

موهبت

 رقیب عشق من گویند چون من

تو هم آخر به کنج غم خزیدی

به چشمانی فسونبارو جنون خیز

تو هم دل دادی و محنت خریدی

 

من از تو کینه ای در دل ندارم

که همچون من تو هم ناکام اویی

تو هم در این جهان پر غم و رنج

اسیر عشق نافرجام اویی

 

یکی زین کوردل مردم نداند

فسون گردش چشم سیاهش

توباری اهل رازی نیک دانی

که صد هنگامه سازد یک نگاهش

 

تو هم در دام مهر او اسیری

من وتو کشتگان یک نگاهیم

بیا تا هر دو با هم اشک ریزیم

که ما زندانیان یک گناهیم

 

ولی این آشتی پایان پذیرد

اگر این شام غم روزی سرآید

کند لطفی و در ویرانۀمن

به کام جان مشتاقم درآید

 

دگر آهنگ قتل خویشتن کن

چو من عهد وفا از وی بگیرم

وگر این موهبت گردون تورا داد

مکن اندیشه ای من خود بمیرم

زخم عمیق

آه

به قلبی که به شکل سنگ ها میتپد چه بگویم؟

جز اینکه به انتظار بنشینم

و رد شوم

از اندوهی که مرا موریانه وار می جود

اما

خدا را چه بگویم

که باز هم به یاد تو به خواب می روم

ای زخم عمیق من...!

گناه

وقتی کمی دورتر

تمامی جهان این است

که حوا به آدم سیب میدهد

همین نزدیکی

هنوز تمامی گناه این است

که در آغوش تو آرام گیرم

و بگویم چه خسته ام

از شنیدن جنگل که تبر

تبر

میمیرد....

هیچ میدانی چرا چون موج

در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟

زانکه بر این پرده تاریک

این خاموش نزدیک

آنچه میبینم نمیخواهم

وآنچه میخواهم نمیبینم....